ناز شست روزها! حسی غریبم داده اند 

ظاهری آرام و قلبی ناشکیبم داده اند 

 

چارشنبه سوری ام ، پایان سالی آتشین 

روز و شب با شوق دیدارت لهیبم داده اند


نیم خورده روی دست زندگی افتاده است 

از بهشت گونه هایت هرچه سیبم داده اند

 

من زمین را دوست دارم با تمام تنگی اش 

راضی ام از اینکه چشمانت فریبم داده اند 

 

رودهای من به آغوشت سرازیرند باز 

رو به اقیانوس آرام تو شیبم داده اند 

 

بیش از این ای بغض کهنه میخکوب من مباش 

من درختی زخمی ام، طرح صلیبم داده اند 

 

مینشینم دانه های اشک را بر نخ کنم 

بازهم تسبیحی از "امن یجیبم" داده اند




قالب : غزل
وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

(بحر : رمل مثمن مخبون محذوف)