مهر در سجاده ام پنهان بماند بهتر است
کفر ما در سایه ی ایمان بماند بهتر است

عشق و رسوایی خطر دارد زلیخای عزیز
یوسفت در گوشه زندان بماند بهتر است

در دلم نفرین و بر لب آفرین دارم ولی
ماجرا بین لب و دندان بماند بهتر است

بعد از این از عشق ما در کافه های انزوا
نقش مرموزی ته فنجان بماند بهتر است

بی سلامی آمدی پس بی خداحافظ برو
عشق بی آغاز بی پایان بماند بهتر است


قالب : غزل
وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

(بحر : رمل مثمن مخبون محذوف)