غم که می آید در و دیوار شاعر می شود
در تو زندانی ترین رفتار، شاعر می شود

می نشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خط کش و نقاله و پرگار، شاعر می شود

تا چه حد این حرفها را می توانی حس کنی
حس کنی دارد دلم بسیار شاعر می شود

تا زمانی با توام، انگار شاعر نیستم
از تو تا دورم، دلم انگار شاعر می شود

باز می پرسی چطور اینگونه شاعر شد دلت؟
تو دلت را جای من بگذار، شاعر می شود

گرچه می دانم نمی دانی چه دارم می کشم
از تو می گوید دلم هر بار شاعر می شود




قالب : غزل
وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن

(بحر : رمل مثمن محذوف)