غیر شیدایى مرا داغى به پیشانى نبود
من که پیشانى نوشتم جز پریشانى نبود
همدمى ما بین آدم ها اگر مى یافتم
آهِ من در سینه ام یک عمر زندانى نبود
دوستان رو به رو و دشمنان پشت سر
هرچه بود آیین این مردم مسلمانی نبود
خار چشم این و آن گردیدن از گردنکشیست
دسترنج کاجها غیر از پشیمانی نبود
چشم کافرکیش را با وحدت ابرو چه کار ؟
کاش این محراب را آیات شیطانی نبود
من که در بندم کجا؟ میدان آزادی کجا؟
کاش راه خانهات اینقدر طولانی نبود
قالب : غزل
وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن