روح تو دربند من، جسمت شکار دیگری ست
نیمی از دارایی ام در اختیار دیگری ست

ای نفسهایم به تو نزدیکتر، آرامتر
زادگاهم بی تو در چشمم دیار دیگری ست

گفته بودی بی شکیبم آری آری همچنان ...
حق بده آهوی نازم در حصار دیگری ست

شعرمن وام است وام ازچشم شاعرکیش تو
از ازل هر شاعری آیینه دار دیگری ست

یادگاری ها به دل دارم از این دنیا ولی
داغ تو از داغهای ماندگار دیگری ست

یک بهاراز عمرمن رفته ست باصدها خزان
سالها چشمم به دنبال بهار دیگری ست

خسته ام ازبس تو را از او تمنا کرده ام
آخرین امید من پروردگار دیگری ست




قالب : غزل

وزن : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن