کنار خودم مینشینم، کنارم شلوغ است
و از سفره زندگی هرچه خوردم دروغ است
خوم با خودم پشت میزم غریبه ام مریضم
اجازه دهید آخرین چای خود را بریزم
...
+ دکلمه : دانلود مستقیم 320 | دانلود مستقیم 128
کنار خودم مینشینم، کنارم شلوغ است
و از سفره زندگی هرچه خوردم دروغ است
خوم با خودم پشت میزم غریبه ام مریضم
اجازه دهید آخرین چای خود را بریزم
...
+ دکلمه : دانلود مستقیم 320 | دانلود مستقیم 128
به دنبالت ندیدی سایهی مردی پشیمان را ؟
کسی که میشناسد لهجهی سنگین باران را ؟
پس از تو زردیام را سیلیِ هر دست، قرمز کرد
چه ارزان میفروشم سیبهای سرخ لبنان را !...
...
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته بیگمان برسد
شکنجه بیشتر از این که پیش چشم خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد؟
...
روح تو دربند من، جسمت شکار دیگری ست
نیمی از دارایی ام در اختیار دیگری ست
ای نفسهایم به تو نزدیکتر، آرامتر
زادگاهم بی تو در چشمم دیار دیگری ست
...
سلام ای که شکستی بلور جان مرا
زدی به خون جگر لقمه لقمه نان مرا
سلام ای که سپردی به جرم خیره سری
زمانه تخته کند دَکّهی دهان مرا
...
گریه ام تا که مگر گریه به پایان برسد
که خیابانِ پس از تو به خیابان برسد
آتشی دارم و از الکلِ گیج است تنم
که تمام تنم آتش شده از سوختنم
...
در خود کشاندی آسمان را بادبان را
حتی ندادی فرصت رنگین کمان را
می خواستی از خون من دستی بشویی
در برکه رقصاندی تمام ماهیان را
...
+ دکلمه :
این روزها تنها گرفتار خودم هستم
شرمنده ام از اینکه سربار خودم هستم
حالا که بعضی ها پی اثبات میگردند
من بیشتر دنبال انکار خودم هستم
...
در برم هست ولی در بر من نیست فقط
چه کنم ؟ دلبر من ، دلبر من نیست فقط
هر دو در جبهه ی عشقیم اگر او زخمی ست...
مشکل اینجاست که در سنگر من نیست فقط
...
گفتی نمی شود، شدنی نیست، بگذریم
گفتی برو که حال دلم رو به راه نیست
گفتم مریض عشق تو أم، ترک من مکن
داروی من تویی، نرو اصلاً صلاح نیست
...
به رقص آمد سر پنجه های رنجورش
به شادمانی عادت نداشت تنبورش
به رقص آمد و زن روی ماسه ها رقصید
خبر رسید به عشّاق جورواجورش
...
قرار نیست به دیوانگیم فکر کند
زنی که در بغلم پلک هاش را بسته
قرار نیست بفهمد چرا کم آوردم
زنی که ساده به دیوانگیم دلبسته
...
من آن کلاغـک تکـــرار هــای غمگینم
به خانه ام نرسیدم، و خواب می بینم
درخت بودی و من هم کلاغ بی خبرت
دوباره از لب سردت، غــرور می چینم
...
آنچه می خوانید توصیفات خرده ریزی از اسلایدهای کوچک زندگی من است.
عنوان
اتوبیوگرافی برای این متنِ نشُسته و نرُفته درست به نظر نمی رسد چون بدون
راست و ریست کردن عبارت ها ، فی الفور طبق تقدم و تاخر اتفاقات هر چه در
ذهنم چرخید را قاپیدم و نوشتم
چه بسا دقایق تعیین کننده تری که در زندگی داشته ام و از نگاه این متن غافل مانده
پس این متن را یک گزارش ناقص محسوب کنید که سعی دارد ناقص به نظر نیاید
...
یک چشم به چشم من و یک چشم به در داشت
اقرار نمیکرد ولی قصد سفر داشت
اشعارِ جنونبارِ مرا خواند و نفهمید
این شاعرِ افسرده چه داغی به جگر داشت
...
هی می رویم و جاده به جایی نمی رسد
قولی که عشق داده، به جایی نمی رسد
چون کوه روی حرف خودم ایستاده ام
کوهی که ایستاده به جایی نمی رسد
...
تو را به نیت یک شعر تازه خلق نمود
همان خدا که مرا بی اجازه خلق نمود
برای خاطر تو فرم پیش را خط زد
مدرن تر شد و یک سبک تازه خلق نمود
...
باید که ز داغم خبری داشته باشد
هر مرد که با خود جگری داشته باشد
حالم چو دلیری است که از بختِ بد خویش
در لشکر دشمن پسری داشته باشد!
...