باید به چشمهای تو ایمان نیاورم
بگذار مومنانه بگویم که کافرم

گاهی دروغ مصلحتی عاشقانه است
من حاضرم به خاطر "تو" از "تو" بگذرم

تنها نمی شوم تو نباشی کنار من
صف می کشد "نبودن" من در برابرم

 تصویر انتقام "من" از "من" چه دیدنی است
پشتم به خنجر است و خودم پشت خنجرم!

اینجا کسی برای کسی تب نمی کند
نعشم به روی دوش خودم؟ چشم می برم

وقتی خدا تجسم قابیل می شود
من با خدای بی پدر خود برادرم



قالب : غزل

وزن : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن

(بحر : مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)